داستان کوتاه پیرمرد فقیر و گردن بند - 90

فایل فلش X.VISION مدلLE-42KD20

فایل تست شده مخصوص پارت نامبر این مدل مین برد هست .

توجّه : ((حتماً قبل از کپی برداری نرم افز از فایل اصل تلویزیون خود بکاپ بگیرد))

کد لینک خرید نرم افزار:535440

 

255/000 تومان

دُهن الحنظل الاصلی (روغن هندوانه ابوجهل اصلی)

این محصول توسط عطار پیشکسوت تایید شده است

خرید و فروش روغن های گیاهی

به صورت 500 % ارگانیک و بهداشتی به همراه برگه آنالیز عرضه می گردد...

  کدمحصول:534062

مقدار کل28عدد

2200 تومان

عسل وحشی تهیه شده از بیشها و باغات اطراف دزفول استان خوزستان

مقدار موجودی 12/6 کیلو دوازده کیلو و ششصد کرم با شاخه محاسبه شده و بدون احتساب ظرف عسل

البته همان طور که میبینید شاخه ها تا حد امکان برداشته شده

و مقدار خیلی کمی که واقعا شاخه های مانده به آسانی قابل حذف و یا بررداشتن نیست

قیمت هر کیلو عسل 800 وتمان هست

  کدمحصول:534068

مقدار کل12کیلو

800000 تومان


نوشته شده توسط : كريم شريفي
داستان کوتاه پیرمرد فقیر و گردن بند
روزی پیرمردی فقیر و گرسنه،
نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و درخواست کمک کرد.
پیامبر فرمود:
اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»،
پس او را به منزل حضرت فاطمه (س)
راهنمایی کرد.پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا (س)
رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا (س) فرمود:
ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم.
اما گردن ‏بندی را که دختر حمزة بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود
از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر،
گردن ‏بند را گرفت و به مسجد آمد.
پیامبر (ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد عرض کرد:
ای پیامبرخدا (ص)، فاطمه (س)
این گردن بند را به من احسان نمود
تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم.
پیامبر (ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر (ص)
گردن بند را از پیرمرد خرید.
عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت:
این را به رسول خدا (ص) تقدیم کن،
خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر (ص)
نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه (س)
آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود:
من تو را در راه خدا آزاد کردم.
غلام خندید. حضرت فاطمه (س) راز این خنده‌ را پرسید.
غلام پاسخ داد:
ای دختر پیامبر (ص)
برکت این گردن بند مرا به شادی آورد،
چون گرسنه‌ای را سیر کرد،
برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود،
بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت.
منبع: برترین ها

ممنون از همه کسانی که تشکر میکنند.





:: موضوعات مرتبط: داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 خرداد 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: